تصـوف مكـتـب اعـتراض وانسـانـيـت
نوشته شده توسط : خالد پنجشيري

 

دوكتورشمس الحق آريان فر

گسست ازپيشنهْ كرانستگ فرهنگي ومعنويت بي كرانهْ خويش ، مارا به روزي نشانده است كه تنها مايه هاي دانش نوين ، بلكه تفسير وتبين داشته ها وخواسته هاي انديشوي وذوقي خويش را نيز ازبيگانه گان به تگدي نشسته ايم.

 آشنايي باميراث سترگ وغنامند عرفان وتصوف كه سرمايهْ كم نظير نياكان فرهيختهْ ماست ،نيز ازهمين راستا مسير گرديده است . وچه بسا كه بنابه قول مستشرقان مغرض ،همه آفريده ها وايجادگري ها ي تبار خردمند خويش را خوشبينانه به ريشه هاي غرب گره زده وشادمان نشسته ايم ،كه مقلدان وپيروان خوش سليقه ْ بوده ايم.

 گفته اند عرفان اسلامي وتصوف مااز يونان وهند وبوديزم ،يهوديت ومسيحيت مايه بسته است كه اگر اين آيين ها وفرهنگ هانبود ،اين عرفان هم هستي نمي يافت ، وماپذيرفته ايم واما بايد دانست كه آنچه گفته شده بخشي ازواقعيت است نه همهْ آن، اصل اينست كه عرفان اسلامي فرزند بلافصلي زهدوتقواي آغاز ظهور اسلام وثمرهْ مستقيم قرآن وحديث پيامبر است كه اگر اينها نبود امروز عرفاني هم نداشتيم البته تصوف اسلامي، مكتبي است برخاسته ازيك نيازقلبي ونيرومند درجهت كشف وشناخت حقايق هستي وراز حيات آنگونه كه معروف كرخي گفته است: تصوف يعني تلاش براي كشف حقيقت بي اعتنايي به آنچه  غيرحقيقت است وعشق شورانگيز وناكرانه درخدا شناسي خودگذري، ورضاي يزدان. تصوف دانشكده ايست مالامال ايثار وانسانيت ،وعصيان اعتراض دربرابرآنچه انساني نيست ،باري درچگونگي مايه بندي اين شيوه شايد جرقه هاي ازفرهنگ هاي همسايه ومنطقه وجود داشته باشد، ولي نهاد راستين واساس بنيادين آن ،ناشي ازچگونگي ساختار سياسي واجتماعي مسلط درمحيط ما ،وباور هاي جاري درخطه وسرزمينمان بوده
است .

نمودهاي آغازين تصوف رااز سده هاي نخستين هجري ميتوان شناسايي كرد .واساسي ترين چراي ايجاد آن محبت پاك ،عشق راستين وتوصل به خالق ازراه مكاشفه وقلب واشراق است واما درپهلوي اين انگيز ه هاي معنوي وقلبي آنچه درشكل يابي تصوف موثر بود ،نحوهْ حكمروايي ،خلفا پس ازخلفاي راشدين وترويج عصبيت عربي وبرتري جويي اعراب بود كه باروحيه آيين جاوداني اسلام هيچگونه سازشي نداشت.

آري، آنگاه دوراني بود كه بيداد جامعه جاري ،وانواع مختلف بيعدالتي وريا حكمفرما بود ،و درين ميان بودند ،عالماني كه چنين شيوهْ راصحه ميگذاشتند .ولي مردان پاكباز ووارسته زير بار چنين بيدادي نرفتند ،وبرسبيل اعتراض حكمروايان مستبدوخوان يغما وسالوسان نواحي شان راترك كردند.

 انگيزهْ ديگر را درتشكل تصوف وسعت قلمرو دامنهْ هنر ( شعر ،موسيقي ،نقاشي و...) درروزگاران پيش ازاسلام دانسته اندوانسان بارور شده ومايه ور ازچنان فرهنگي به ساده گي نميتوانست دردايرهْ فشرده شود ،همان بودكه راهي براي خود جستجو كرد ، وباايجاد تصوف به بينش آزاد وهمه انساني دست يافت ،كه درين حالت ميشود تصوف راتبلور روح آريايي دراسلام خواند .وانگيزهْ ديگر ايجاد فرقه ها ومذهب هاي گوناگون بودكه عارفان آگاه بامشرب بزرگ انساني ،فقط انسانيت راملاك قراردادند وجنگ هفتاد ودوملت راعذر خواستند

گرايش به پول وخواسته وپرستش آن نيز باعث شد تاخدا جويان راستين راه فقر واستغنا را اختيار كنند كه خود حركتي بود درجهت تصوف.

تصوف ايجاد شدوازهمان آغاز باواكنش ،متفاوت وناهمسان مسلمانان همروز گار مواجه گرديد.

عدهْ آنرا مسلك وشيوه معرفي كردند ، پاسيف ،عقب گرا ،منفي وتسليم ماْبانه وبرخي ديگر آنرا باور انساني ،سازنده ومثبت معرفي كردند واما راستي تصوف چگونه
روشسيت ؟

ازاينكه تصوف دراوج بيد ادگري ها مايه بسته ودرچنين شرايطي دردوره هاي مختلف گسترش يافته است ،ميتوان آنرا شيوه ومسلك تسليم طلبانه ومنفعل خواند ،كه برخي از متصوفان راستي چنين شيوهْ رابرگزيده اند ،واما سيماي راستين اين شكل يابي به گونهْ ديگراست.

 صوفيان وراهيان جادهْ حقيقت وتوحيد ،ظلم رانپذيرفتند وازمعايب ومعاصي جامعهْ خويش راكنار كشيدند ، نه اينكه خودرا آسوده كنند ،بلكه اين گامي بود درجهت نكوهش وترديد آن .

 متصوفان دركنار زورگويان نايستادند و با بيزاري ازآنها احتراز كردند ،اين خود شد يدترين اعتراض بوددربرابر آنان كه هزاران عالم دانشمند مداح وثناگوي داشتند چنين طردي كه خوف جان وازدست رفتن مايه وعدم دسترسي به سرمايه راباخود داشت شهامتي بود كه جزاز صوفيان وارسته وآزاده ساخته نبود.

عارفان وارسته تنها به اين اكتفا نكردند ،بلكه هرآن وهرلحظه كه امكان يافتند درنهايت شهامت وازخويش گذري شاهان وفرمانروايان رامخاطب ساختند ،آنانرا به سوي داد وراستي فراخواندند وازظلم وبيداد برحذر داشتند.

گويند فرمانرواي صفاري عمروليث مريض بود ،به سهل تستري مراجعه كرد تامداوايش كند سهل دربرابر خواست اوگفت :

 " اي شهنشاه دعادرحق كسي مستجاب شود كه تو به كند وظلم نكند ، درحاليكه درزندان تو مظلومان فراوانند"

پيداست كه درين بيان عارف بزرگ ،شاه صفاري را متهم نموده است كه ظالم است وبايد توبه كند .

صوفي بزرگ (عمري) ،خليفهْ بزرگ عباسي هارون الرشيد راكه از او نصحيتي خواسته بود چنين مخاطب ساخت : " اي مردتو برخلق خدا گماشته شده اي... خويشتن رانگر وچيزي مكن كه سزاوارخشم آفريدگار شوي ."

وياسخنان عارف فرزانه ابن سماك كه پس  از نكته هاي تند وصريح خطاب به هارون الرشيد گفت:

... زود بفكر خود شو وبرخود رحم كن ... چون اميري عدالت كن وباخلق خدانيكي نما"

چنين سخناني رابرشاهي ،برخليفه وفرمانروايي ،هيچ عالم وانسان وابسته و طماعي عنوان نموده نميتواند جز آزادگاني كه هستي رادرراه خدا وخلق خدا گذاشته اند.

 حكايت شيخ نجم الدين كبرا راهمه شنيده ايم كه امان چنگيز رابراي جان خويش نپذيرفت ونخواست ازمردم جدا باشد وفقط خودرابخواهد تااينكه جنگيد و جان داد.

 درمناقب العارفين آمده است كه سلطان علاوالدين كيقباد بعد اتمام عمارت زيبايش درقونيه ازسلطان العلما خواست تاآنرا ببيند .عارف بزرگ آنرا ديد وخطاب به شاه گفت:

 براي دفع خيل ومنع سيل، نيكو بنيادي نهادي ،اما سير دعاي مظلومان راچه تواني كرد كه ازهزاران برج وبار ميگذرد ،جهدي كن تاحصار عدل واحسان رادرست بنيان كني .

 چه كسي دركدام زماني باچنين صراحتي حكمروايي را به داد ورعايت حال مظلومان فراخوانده است.

واگر ازهزاران نمود روشن وبيان رخشان عارفان كه نماد تابنا كيست ازراه جويي وتلاش وپويش آنهادرراستاي قسط ودادوسعادت همگاني مردم ،بگذريم ازنامهْ فرزانهْ نامور غزالي نميتوان گذشت آنجا كه خطاب به سلطان بزرگ سلجوقي سنجر مينويسد.

" برمردمان طوس رحمتي كن كه ظلم بسيار كشيده اند وغله از سر ما وبي آبي تباه شده ،درخت هاي صد ساله ازاصل خشك گشته ،وهر روستايي راهيچ نمانده مگر پوستين ومشت عيال گرسنه وبرهنه .واگر رضا دهد كه پوستين ازپشت بازكنند تازمستان برهنه درتنوري شوند ،باري رضا مده كه پوستشان بازكنند وبدان كه اگر ازدرويشان چيز ي خواهند همگان بگريزند ودرميان كوه ها هلاك شوند ،واين پوست بازكردن باشد.... واي پادشاه امروز حال بحدي رسيده است كه عدل يك ساعت برابر عبادت صد سال است.

 بااين ياد كردها وبويژه اين دادنامهْ كه به خامهْ دانشمندان وعارف بزرگ غزالي نگارش يافته است ،ديگر احدي رامجال آن نخواهد بود ،كه تصوف رايكسر منفعل  ومنفي ارزيابي كند وياروحيه سازندگي وداد خواهانهْ آنرا دربرابر حكمروايان واجتماع انكار نمايد.اين يك اعتراض ويك بعد اجتماعي .

صوفيان تنها برفرمانداران راهنما بوده اند كه همگان را به سوي آميزش ،كارو زندگي فراخوانده اند ،كه البته درهيچ حال بايد ازخدا غافل نبود.

اين ابوسعيد ابو الخير است كه ميگويد:

" مرد آنست كه درخلق داد وستد كند ، وزن خواهد وباخلق درآميز د و يك لحظه ازخداي غافل نباشد.

 ودرجاي ديگر مي بينيم كه صوفي جان شيرين را نثار يار ميكند واين نكته راتذكارميدهد كه يك دم دردنيا به ازهزارسال آخرت است ، نه اينكه دنيا رابي ارزش دانسته باشد ميگويندباري نزد خليفه ازصوفيه ورقص وسما ع آنها شكايت كردند.

 " خليفه فرمود" تاايشان راحاضر كردند، وايشان ابوحمزه وارقام وشبلي ونوري وجنيدبودند. پس خليفه فرمود تاايشان رابه قتل آرند ،سياف قصد كشتن ارقام كرد ، نوري بجست وخود را درپيش انداخت ،به صدق وبجاي ارقام بنشت وگفت: اول مرابقتل آر طرب كنان وخندان .سياف گفت: اي جوانمرد هنوز وقت تونيست كه بدان شتاب زدگي كنند. نوري گفت: بناً طريقت من برايثار است ومن اصحاب رابرايثار مي دارم وعزيزترين چيزها دردنيا زندگاني است ،ميخواهم تااين نفسي چند دركار اين برادركنم ، تاعمر نيز ايثار كرده باشم .باآنكه يك نفس دردنيا نزديك من دوست تر ازهزارسال آخرت ،ازآنكه اين سراي خدمت است وآن سراي قربت وقربت من بخدمت باشد."

بااين گفته پيداست كه صوفي دنيا گريز وتارك دنيا نيست .چه اودنيا راسراي خدمت ميداند وباخدمت بيشتر قربت بيشتر راخواهان است.

گفتيم تصوف شيوه وروشيست كه دربرابرفرقه گرايي انسانيت رااساس قرار داد .وبامعيار انسانيت افراد را ازهرگروه وفريق پذيرفت .تنها ملاك پاكي قلب است چه متصوفه به اين باور بودند كه قلب پاك تجليگاه بارقه نورا لهيست وازقلب هاي آلوده است كه دويي ها واختلافات مي زايد.

ابوسعيد خراز گفته است: صوفي آنست كه خداي قلب اورا صفا بخشيده وپر بود ازانوار ودرعين لذت بود ازذكرحق .

بشر حافي ميگويد: صوفي كسي است كه قلبش پاك باشد چرا اين همه دل واين همه ازدل؟چه دل معرفتگاه يزدان است وآنكه قلبش پاك است ،هرچه است وهركسي ميتواند به خداراه يابد كه گفته اند.

حق تعالي هيچ مكاني نيافريد ازعرش تاثري ازدل انسان عزيزتر ،ازبهر آنكه هيچ مطاعي نداد خلق راازمعرفت عزيزتر وعزيزترين عطاها درعزيزترين مكانها نهد .اگر درعالم ازدل انسان عزيز تر بودي معرفت خود آنجا نهادي .

ازابعاد ديگر انساني واجتماعي تصوف طرد غرور وخود بيني وتكبراست درهرشيوه ومسلكي به نحوي غرور وخودبيني راه مي يابد ،ولي تصوف بانظام وآييني كه دارد درنطفه آنرا نابود ميكند ،چه تااندك شائبه ازغرور خودستايي برجا مانده باشد سالك نميتواند راهي منزل مقصود گردد.

تاآنجا كه اگر متصوفه قصداً مصدر اعمالي مي شدند كه سخنان ناروايي رادرپي داشت ،تابد ينگونه بيشتر برنفس وخود بيني غالب شوند.

 متصوفان ميگفتند صوفي كسي است كه نه مالك چيزي باشد ونه مملوك كسي .

چه زيبا گفته است بايزيد بسطامي

 " غرور بدترين رذيلت است .معني تصوف بي اعتنايي به راحت طلبي وقبول رنج است عاشقان حق ، سخي ، مهربان ومتواضع هستند.

همينگونه غرور وتكبررامي زدايدوآن صفت خدايي وكبرياي را: ويژهْ آن ذات ميداند تواضع وشكسته نفسي پيوسته مورد نظر صوفيان بوده است .واما اين نكته راهم بياد داشته باشيم كه شكسته نفسي ،تملق وچاپلوسي نيست ويكي ازجنبه هاي كه تصوف مستقيماً دربرابر آن قراردارد ،چاپلوسي وتملق است.

 اين سخن پيامبر بزرگ اسلام را يقيناً درنظر دارند كه گفته است : همديگر رامستائيد وچون به چاپلوسان برخورديد خاك درروي ايشان افشا نيد.

 استغناوبي نيازي بعد ديگر يست كه عارفان را ، از شاْن بلندي درجامعه برخوردار ساخته است صوفي آزاده كه خودرا ازبند آز وحرص رهانيده است هيچگاه درپي آن نيست تابه دريوزه وياگونهْ ديگر مطاعي وياغذايي رابدست آرد.

درشرح حال محمد واسع درتذكره الاوليا آمده است .

دررياضت چنان بود كه نان خشك درآب ميزد وميخورد وميگفت هركه بدين قناعت كند ازهمه خلق بي نياز گردد.

چه بزرگ وبا ابهت اند فقر آشنايان مستغفي ،ازپرخواستگان وبيش داشتگان طماع وحريص.

 بعد ديگر تصوف كه سخت ارزشمند وبايسته است ،باور شديد متصوفان به نيكويي وخير رساني وفداكاري دراين راه است . درجايي ميخوانيم كه رعايت مقررات دهگانه خانقاه براي سالك ياد آوري شده وبعد چنين گفته ميشود.

 " بارعايت مقررات دهگانهْ فوق چنانچه فرا غتي دست دهد ،بايدصرف سه كار شود علم آموختن ،به وردي مشغول شدن ، كسي را راحتي ياچيزي رسانيدن "مي بينم كه تصوف همه زندگي وكاراست وخير رساني مردم متصوف كسيست كه هم بايد خودر ابه كمال برساند وهم ديگر آن راياري رساند.

 وهمينگونه تصوف هيچگاه به مفهوم عزلت گزيني ومفت خوري نيست ،نمونه همين بس، كه ابراهيم ادهم شاهزاده بلخي ،بافروش هيزم ،ميزيست وازآن به ديگر صوفيان ومستحقان كمك ميكرد .كه به اين حساب تصوف آزاد گيست ازقيد تعلق وبندگي خواسته ودنيا ،نه بردگي وعبوديت.

ارجمندي ديگرتصوف ما، در آنست كه تنها بند فرقه ومذهب رانمي پذيرد كه درقيد جنسيت نيست وچه بسا زنهاييكه درمقام معرفت وآشنايي مدارج والايي راسير نموده اند . از آن شماراست رابعهْ عدويه كه سراپا دربند انسانيت ووحدت است.

 "نقل است كه رابعه چهاردرم سيم بيكي داد كه مراگليمي بخركه برهنه ام . آن مرد برفت وباز گرديد ،گفت : ياسيده !چه رنگ بخرم ؟ رابعه گفت: چون رنگ درميان آمدبمن ده آن سيم بستد دردجله انداخت يعني كه هنوز گليم ناپوشيده تفرقه پديد آمد.

 تصوف خبرگان وآگاهان را با اشراق ، وصفا دل به معرفت آشنا كرد ،تادرراستاي رضا معبود ،همه درخدمت وايثار باشد وجز نيكويي نگويد
و نكند .وهمينگونه اين مكتب عوام ومردمان عادي رانيز دردايرهْ فتوت وجوانمردي درراه انسان وانسانيت سوق ميدهد ازهمين جا ست كه گفته ميشود:

" ازآغاز رواج طريقهْ تصوف .... بزرگان متصوفه ايران همواره تصوف رابراي خواص وجوانمردي رابراي عوام مي دانسته اند وهر دوراباهم ترويج ميكرده اند ،چنانكه سه تن از بزرگان مشايخ ايران ...خضرويه بلخي... حداد نيشاپوري ... ابن سهل يوشنگي ...نخست ازسران جوانمردان بوده اند.

بدينگونه مي بينيم كه تصوف همه اقشار اجتماع رادرنظر دارد وآنها رابه سوي رستگاري خداجويي ومردم دوستي فرا ميخواند.

واينجاست كه ميتوانيم ادعا كنيم تصوف مكتب ومدرسه تسليم وانزواگرايي نه ،بلكه اصول وشيوهْ اعتراض وانسانيت است.

اعتراض دربرابر زور گويي وظلم ،اعتراض دربرابر كوته نگري وتحديد انديشه اعتراض دربرابر اختلاف وتضاد وچند گونگي وتفرقه گرايي ، ودهها مورد ديگر وهمچنان تصوف مكتب انسانيت است ، از آنروكه مبلغ صفاي قلب وصدق است ،از آنجهت كه مروج نيكي وخيرخواهي سعادت است ، ازاين سبب كه مدرسه ايثار وفداكاري واز خود گذري است.

 ودريك سخن ازآن باعث كه دانشكدهْ عشق است ،عشق به داد  وعشق به انسان وانسانيت وعشق به اجتماع ومردم وعشق به خداتاسرحد فناونيستي فرد.

 بيدرنگ اين نكته راهم بايداذعان كنيم كه سيماي تصوف همه جا وهمه گاه چنين نبوده است. بوده اند صوفيان كه كاملاً درجهت مخالف آنچه گفتم جاداشته اند كه نميشود نمونه وملاك باشد.

 اصل آنست كه تصوف مسلك ومشرب اعتراض است ،دبرابرهمه نابايستگي ها ومكتب انسانيت است
واخلاق ، وزداينده هرچه ضد
 اخلاقي وضد
 انسانيست .

 

 





:: بازدید از این مطلب : 236
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 29 / 6 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: